محمد عبدالفتاح قرار بود سه شنبه گذشته ساعت 11:45 صبح در LAX فرود بیاید، جایی که همسر، نوزاد و پسر خردسالش منتظر بودند و بازگشت امن او از غزه را جشن می گرفتند.
اما روز سهشنبه، وقایع یکی دیگر را دنبال کردند و عبدالفتاح، پزشک مراقبتهای ویژه، همچنان در رفح، در جنوب کشور، بدون هیچ راهی برای ترک بود.
او در پایان یک سفر دو هفتهای بهعنوان داوطلب در یکی از معدود بیمارستانهایی بود که در شهر محاصرهشده باز مانده بود و تلاش میکرد تا با حمله هوایی اسرائیل به محلهها جان خود را نجات دهد.
هفته گذشته پس از حمله موشکی حماس به کشته شدن چهار سرباز اسرائیلی، گذرگاه های مرزی با مصر و اسرائیل بسته شد.
دنیا صلاح، همسر عبدالفتاح، در خانه اش در اورنج کانتی منتظر ماند و تلفنش در دسترس بود.
“میشه لطفا مراقب باشید؟” او صبح چهارشنبه بعد از اینکه از او خواست قرار ملاقات های هفته خود را در بیمارستان اجتماعی مارتین لوتر کینگ جونیور در جنوب لس آنجلس لغو کند، به او پیام داد.
او پاسخ داد: بله. تمام تلاشم را بکن.
صلاح 30 ساله می دانست که او نیز نگران است.
عبدالفتاح 37 ساله هفته گذشته در صحبت با تایمز، ناامیدی فزاینده خود را به دلیل تشدید جنگ بین اسرائیل و حماس توصیف کرد که باعث تشدید بحران انسانی شده است که شهر رفح را، شهری که نزدیک به یک میلیون پناهجو در حال فرار از جنگ در شمال است، به اعماق منطقه سوق می دهد. آشوب. .
اسرائیل دستور تخلیه محلههای شرق و جنوب بیمارستان را بهعنوان «عملیات محدود» صادر کرده است، اما بسیاری معتقدند این شروع یک تهاجم بزرگتر است.
بیش از 35000 شهروند غزه در حملات تلافی جویانه اسرائیل از 7 اکتبر تاکنون کشته شده اند. به گفته مقامات بهداشت بین المللی، تقریباً تمام 2.3 میلیون نفر ساکن نوار غزه آواره شده اند و حدود نیمی از آنها در معرض خطر قریب الوقوع قحطی قرار دارند.
عبدالفتاح پس از ورود به بیمارستان اروپایی با تیمی متشکل از 19 داوطلب از انجمن پزشکی فلسطینی آمریکایی، از دیدن تعداد زیادی از مردم – که به گفته او هزاران نفر – در داخل مرکز و در زمین خود پناه گرفته بودند، شگفت زده شد.
خانواده ها در راهروها زندگی می کردند و حریم خصوصی آنها با ملحفه های آویزان از سقف حفظ می شد.
او میگوید: «بچهها داخل و خارج از ملحفهها میدویدند. «بچه ها گریه می کردند. بوی آشپزخانه را حس می کردیم.
عبدالفتاح که در رشته ریه و مراقبت های ویژه آموزش دیده بود، به مدت سه سال در MLK کار کرده بود. خاطره همهگیری و موج دوم عفونتهای کووید هنوز در ذهنش ماندگار بود: غرق شدن در شیفتهای 12 ساعته، چندین کد همزمان، ایست قلبی. او فکر می کرد برای یک منطقه جنگی آماده است.
اما بخش مراقبتهای ویژه در اینجا در وضعیت “آشوب کامل” بود.
او گفت: «ناظران نظارتی دائماً خاموش میشدند. «هیچ گونه کنترل عفونت، صابون دست و روپوش تماسی وجود نداشت. مگس ها همه جا بودند و روی زخم ها نشسته بودند. کارکنان خسته و فرسوده بودند.
یکی از اولین بیماران او دختر بچه ای بود که پایش بر اثر اصابت ترکش به استخوان باز شده بود. دختر کوچک دیگری که از ضربه به سر رنج می برد، لوله گذاری شد. مادرش در همان نزدیکی مدام می گفت که ای کاش می توانست جای خود را با دخترش عوض کند.
عبدالفتاح در موارد اطفال مورد استفاده قرار نگرفت. او انتظار نداشت این همه بچه را ببیند. یاد مردم خودش افتاد.
پسر دوم او در ماه دسامبر به دنیا آمد. پسر 2 و 1/2 ساله او به تازگی اسکوتر سواری را یاد می گرفت. پسر کوچولو عاشق بازی روی تاب در پارک نزدیک خانه آنها بود.
پس از حمله 7 اکتبر به اسرائیل توسط مهاجمان حماس که حدود 1200 نفر را کشتند، عبدالفتاح نگران غزه بود. او به تجربه می دانست که انتقام جویی بی رحمانه خواهد بود.
او برای اولین بار در سال 2009 با یک کاروان کمک های بشردوستانه از نوار باریک و پرجمعیت زمین بازدید کرد و به او اجازه داد تا از نزدیک شاهد ویرانی های ناشی از جنگ شهری با اسرائیل باشد.
پدربزرگش در دهه 1970 از کرانه باختری به ایالات متحده مهاجرت کرده بود و عبدالفتاح به عنوان دانشجو در یو سی اروین در اتحادیه دانشجویان مسلمان فعال بود و توجه مردم فلسطین را به خود جلب کرد.
او گفت: “بزرگ شدن بدون آینده، بدون امید، محیطی نیست که بخواهید در آن بزرگ شوید.” »
اندکی پس از 7 اکتبر، عبدالفتاح در تلاش برای جلب حمایت سیاستمداران محلی برای آتش بس، اورنج کانتی برای عدالت را در فلسطین تأسیس کرد.
اما پس از هفته ها مبارزات انتخاباتی و تظاهرات بدون نتیجه زیاد، او می خواست کارهای بیشتری انجام دهد.
زمانی که انجمن پزشکی فلسطینی آمریکایی. او پس از درخواست از پزشکان برای داوطلب شدن در غزه، به صلاح گفت که باید برود.
به قول خودش مکالمه آنها سخت بود. آنها در خانه جدیدی در تاستین مستقر شدند و با نوزاد، او در همان نزدیکی به او نیاز داشت.
آنها در مورد حمله اسرائیل که منجر به کشته شدن هفت نفر از اعضای آشپزخانه مرکزی جهانی شد و اینکه اگر او بمیرد چه خواهد کرد صحبت کردند.
آنها که نمی خواستند خانواده هایشان را نگران کنند، تصمیم او را تنها دو هفته قبل از رفتنش اعلام کردند.
او و تیم پزشکی با پرواز از فرودگاه بینالمللی لسآنجلس به استانبول و سپس قاهره، با نزدیک به 250 چمدان پر از دارو، محصولات بهداشتی زنانه، آب نبات، کتابهای رنگآمیزی، قرصهای تصفیه آب و سایر لوازم وارد رفح شدند.
گروه برای گرفتن عکس در مقابل تابلوی “I LOVE GAZA” ایستادند و عبدالفتاح برای لحظاتی احساس خوشحالی کرد. او گفت: “این جایی است که می خواستم باشم.”
در بیمارستان اروپایی، صدای انفجارهای ناشی از حملات هوایی اجتناب ناپذیر بود. پهپادها بی امان بالای سرمان وزوز می کردند. شدت جراحات به دلیل عفونت و کمبود تجهیزات بدتر شد.
عصر، عبدالفتاح با صلاح تماس گرفت و به او گفت که در چه حالی است. او میتوانست بگوید که سعی میکند او را نگران نکند.
او به او گفت که خسته است و هر بار بیش از دو ساعت نخوابیده است. او و 40 کادر پزشکی دیگر در یک خوابگاه در دانشکده پرستاری اقامت داشتند. آنها روی تشک های روی زمین خوابیدند. کارکنان بیمارستان هر غذایی که در دسترس بود آماده می کردند.
بعد از نماز صبح به اورژانس می رفت و شیفت خود را شروع می کرد.
برای حافظه :
12:10 بعد از ظهر 20 مه 2024در نسخه قبلی این مقاله آمده بود که در 6 مه مشخص شد که حماس با شرایط آتش بس موافقت کرده است. این مقاله اکنون این اطلاعات را به حماس نسبت می دهد و در ادامه بیان می کند که مقامات آمریکایی و اسرائیلی این ادعا را رد کرده اند.
یک هفته پس از چرخش دو هفته ای – در 6 مه – خبری منتشر شد مبنی بر اینکه حماس اعلام کرد شرایط آتش بس پیشنهادی میانجیگران مصر و قطر را پذیرفته است، ادعایی که مقامات آمریکایی و اسرائیلی آن را مورد مناقشه قرار دادند.
عبدالفتاح جشن را به یاد آورد – آواز خواندن کودکان، آتش بازی – اما پس از یک ساعت، صدای انفجار از دور شنیده شد. بمباران ها ادامه داشت. آتش بس نبود.
اسرائیل دستور تخلیه مناطق شرقی رفح را برای عملیات «محدود» داده بود. به نظر عبدالفتاح و دیگران، این اقدام آغازی بود برای تهاجم مورد انتظار به شهر.
او شنیده بود که تانک ها بر روی تابلوی I LOVE GAZA حرکت کرده اند و کاروان سازمان ملل متحد در مسیر بیمارستان او مورد حمله قرار گرفته و یک کشته و یک مجروح برجای گذاشته است.
او گفت که اتوبوس ها شروع به انتقال بیماران بیمارستانی به منطقه امن در ساحل کردند و راهروهای بیمارستان کمتر شلوغ شد. بمباران ها ادامه داشت. او لرزش را احساس کرد زیرا امواج ضربه ای پنجره ها را تکان می دادند.
او همچنین متوجه شد که اکثر مردم غزه حتی تکان نخوردند.
او گفت: «مردم در هفت ماه گذشته بسیار آسیب دیده اند، و همه آنها داستان هایی دارند: خانه های ویران شده، چندین عضو خانواده از دست رفته، چهار یا پنج بار جابجایی و تخلیه. هیچ چیز قطعی نیست.
بیماران همچنان از راه رسیدند، اکثر آنها به شدت سوخته بودند که بیشتر آنها کودک بودند. پس از اعتصاب اخیر در نزدیکی بیمارستان، او به بخش مراقبت های ویژه رفت، جایی که پزشکان در حال معالجه یک برادر و خواهر، هر دو کوچکتر از 2 سال بودند.
او در متنی نوشت: «پیشآگهی خوب نیست.
سپس عصر پنجشنبه گذشته، تیم پزشکی متوجه شد که سفارت آمریکا در اورشلیم تخلیه آنها را سازماندهی کرده است. ساعت 6 صبح روز بعد می رفتند.
برخی از پزشکان تصمیم گرفتند بمانند. عبدالفتاح پاره شد. اما او به صلاح قول داده بود که به محض اینکه این فرصت به او داده شود، آنجا را ترک خواهد کرد. پسرش درخواست کرد.
سفر به مرز آنها را از محله های ویران شده عبور داد. او گفت که مناره هر مسجدی که رد میشدند، خراب میشد.
در آخرین ایست بازرسی، یک تانک اسرائیلی قبل از عقب نشینی، راه آنها را مسدود کرد.
عبدالفتاح یک بار در بیت المقدس برای خواندن نماز به مسجد الاقصی رفت. آرامش – که به گفته او بسیار محسوس است – سورئال بود: برای اولین بار در دو هفته گذشته، بدون پهپاد، بدون بمب.
او گفت: «کاش در غزه اینطور بود.
روز یکشنبه در ساعت 2:15 بعد از ظهر، عبدالفتاح در LAX فرود آمد، جایی که همسرش، نوزاد و پسر کوچکشان منتظر بودند.