تینمایش های پلیسی زیادی در اینجا وجود دارد. نمایش های قتل بسیار زیاد نمایش های زیادی در مورد دختران مرده بی گناهی که معلوم می شود کمتر از آنچه به نظر می رسند بی گناه هستند. بیشتر آنها غوطه ورهای بی فکر در رنج دیگران هستند، واقعی یا خیالی. چند گرانبها –قله های دوقلو، اشیاء تیز– از طریق داستان سرایی هنرمندانه و عمق موضوعی از کلیشه های ژانر بیش از حد بازی فراتر بروید. در Hulu زیر پلنمایش اول 17 آوریل، به ارتفاعات سری آخر نمی رسد. اما نوشتههای متفکرانه، همدلانه و اجرای عالی آن را بیش از یک نمایش دختر مرده دیگر میسازد.
در غروب ۱۴ نوامبر ۱۹۹۷، راینا ویرک ۱۴ ساله به جمع نوجوانان در نزدیکی پلی در Saanich، بریتیش کلمبیا پیوست و دیگر برنگشت. زیر پل با برخی مجوزهای خلاقانه، کتاب جنایی واقعی در مورد پرونده رینا توسط ربکا گادفری، که در سریال توسط تهیه کننده اجرایی رایلی کیو بازی می شود، اقتباس شده است. ربکا نویسندهای که در این منطقه بزرگ شده است اما سالهاست به دلایلی که به نظر میرسد به مرگ برادرش در کودکی مربوط میشود، از آن بازدید نکرده است. دختران ویکتوریا. او شروع به حفاری در اطراف خانه گروه دختران محلی، Seven Oaks می کند، درست به موقع تا از ناپدید شدن Reena (Vritika Gupta) مطلع شود.
دیدگاه او تنها یکی از دیدگاههایی است که سریال از طریق آن جنایت را فیلتر میکند. قاتلان ماه گل لیلی گلادستون، نامزد جایزه اسکار، در نقش کم بنتلند، پلیس جوانی بازی میکند که در کنار پدر خواندهاش روی بنتلند (مت کریون)، رئیس پلیسی که عادت دارد گوشهها را بریده و شاهدان را بترساند تا به نتایجی که میخواهد، روی این پرونده کار کند. کم، که بومی است و بخشی از دوران کودکی خود را در سون اوکس گذرانده، رویای فرار از این جامعه جزیره ای را با انتقال به ونکوور در سر می پروراند – جامعه ای که پس از شکستن پرونده پرمخاطب مانند رینا به احتمال زیاد به آن دست خواهد یافت. دو نفر از دشمنانی که رینا روی پل ملاقات کرد، جوزفین بل (کلویی گیدری) و داستی پیس (آیانا گودفلو)، در سون اوکس زندگی می کنند. جو ملکه زنبور عسل کاریزماتیک و سرزنده، دختری است که به جان گوتی و رپ گانگستایی وسواس دارد. بهترین دوست او کلی الارد (ایزی جی.) در نهایت به یک باند شبه تبدیل می شود که آنها را کارتل مافیای کریپ می نامند.
زیر پل همچنین زمان زیادی را با ویرکس ها، شاهدان یهوه هندی تبار می گذراند، که مدت ها قبل از ناپدید شدن دخترشان از شورش دخترشان می لرزند. رینا مدام با مادر سختگیر و مذهبی خود سومان (آرچی پنجابی) دعوا می کند. بعد از اینکه دخترانی در مدرسه، رینا را به دلیل داشتن پاهای پرمو قلدری میکنند، سومان وارد میشود تا او را اصلاح کند و اظهار میکند که اهمیت دادن به چیزی بهاندازه آنچه دیگر بچهها فکر میکنند، مساوی است با “بت پرستی”. زیر پل خالق کوین شپرد (خوب نیست) از هویت ترکیبی ویرکس ها استفاده می کند و تنش های خاص خانواده را با تعصب شدیدی که در جامعه ای که خانواده سومان برای سه نسل در آن زندگی می کنند روبرو هستند، در تضاد قرار می دهد. این سریال به قدری این پویایی را در زمان حال برقرار می کند که قسمتی از آن که عمدتاً به ریشه یابی رینا اختصاص دارد، از ورود پدربزرگ و مادربزرگش به بریتیش کلمبیا تا خواستگاری والدینش، اضافی به نظر می رسد.
این تنها موردی نیست که نمایش اطلاعات بیش از حد به بینندگان میدهد – شاید در تلاشی با نیت خوب برای اجرای عدالت در مورد داستان واقعی یا کتاب گادفری، که در سال 2022 درگذشت. برای مثال، منطقی است که کم و ربکا که اکنون باید برای کشف حقیقت همکاری کند، با هم بزرگ شده اند و تاریخ پیچیده ای دارند. اما پسزمینهی خود کم، همراه با پدرش، جزئیات و پیچشهای کافی برای تقویت مینیسریال خودش را دارد. و زمان بازگشت ربکا به زادگاهش با دست نوشته ای که نمی تواند مناسب تر از این برای پرونده رینا باشد، شبیه یک تدبیر است. زیر پل همچنین می تواند در توضیحات نویسنده در محل کار حواس پرت شود. با تماشای او که تمام پاراگرافهای نثری تماشایی را در یک ضبط صدا صحبت میکند، سخت است که دچار غاز نشوید.
خوشبختانه، نمایش به اندازه کافی قانع کننده است تا بر لحظه های احمقانه گاه و بیگاه غلبه کند. بسیاری از درامهای جنایی دهه گذشته همان نکات را در مورد نحوه تلاقی نژاد و طبقه با سیستمهای عدالت کیفری تکرار کردهاند، اما شپرد از تعمیمهای گسترده اجتناب میکند. او به جزئیات نه تنها پس زمینه رینا، بلکه تجربیات متنوع هر شخصیت دیگری که در داستان او دخیل هستند، هوشیار است. ثابت می شود که کلیشه ها برای محققین و همچنین بینندگان مضر هستند. شپرد همچنین نحوه تعامل گروههای اجتماعی گسسته با یکدیگر را درک میکند: پلیس شهرهای کوچک، والدین با موقعیتهای نژادی و اجتماعی-اقتصادی متفاوت، دختران نوجوانی که خود را خشنتر، پستتر و گانگسترتر از آنچه در واقعیت هستند میدانند.
بازیگری حتی بهتر از نویسندگی است. بادامک گلادستون یک عمر خشم را – به خاطر تربیت خودش، از وضعیت همیشگی خارجیاش – در زیر یک ظاهر بیعلاقه پنهان میکند. کیو یک روزنامهنگار مشکوک اخلاقی میسازد که جو را دستکاری میکند و با فرسودگیهای نوجوانی اسید میریزد، تا حدی به این دلیل که هنوز مرحله تاریک گوت خود را پشت سر نگذاشته است، اما همچنین به این دلیل که وقتی در سن مظنونها بود خودش را متقاعد کرد که او آدم بدی است. بازیگران جوان به همان اندازه قابل توجه هستند. Guidry’s Jo دختری است که همه با آن آشنا شده اند، مغناطیسی و در عین حال وحشتناک. او خورشیدی است که رینا، داستی و کلی به دور آن می چرخند، هر کدام به روشی بسیار متقاعد کننده خود. رضایتجاون «وانا» والتون با نقش دشوار دوستشان وارن گلواکی همدلی می کند. از طریق این اجراها، زیر پل فرضیات ما را زیر و رو می کند تا بین آنچه مردم می گویند، آنچه انجام می دهند، چگونه خود را درک می کنند و واقعاً چه کسی هستند، تمایز قائل شود.